گاه نوشته های یک مسافر



دروغ واقعا یه ریسک بزرگ هست.

میخواستم برم یه جایی خرید. نمیخواستم لو بدم. به کسی که باهام بود گفتم میخوام برم فلان جا (یه جایی غیر از مرکز خرید.)

به حساب خودم مثلا پیچونده بودم. اقا رفتم خرید . خرید رو کردم. اسنپ گرفتم برگردم. همین سوار اسنپ میخواستم بشم دیدم داره از اونور خیابون دست ت میده و صدام میکنه :|

اونم دقیقا همون روز همون ساعت اونجا نزدیک مرکز خرید کار داشته و اومده بود کاراش رو اکی کنه :|

راست و ریستش که کردم. ولی خوب واقعا دروغ ریسک هست. 

 

نتیجه ی اخلاقی:

دروغ نگید. فقط سعی کنید توی پیچوندن حرفه ای تر باشید. 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

mjzhmj فروشگاه اینترنتی فانوس طلایی رگبرگ های سیاه یک نفر آرامشش گم شد،مداما در پی‌ش می گشت قصه شب Hasad کلمه وبلاگ شخصی کیومرث کیمیایی وبلاگ نمایندگی همسفران خمین roozema